برند سازی حرفه ای
تمایز در کالا، قیمت آن، شبکه پخش آن، برخورد فروشندگان، نوع خدمات و بهویژه قیمت محصول که اگر دوراندیش باشیم، قیمت رقابتی کاهنده به همراه کیفیت افزاینده از آن راهبردهای تمایزی است که پایدار و ماندگار است. در این میان در دایرهالمعارف بازاریابی (بازاردانی) که به کوشش استاد عبدالحمید ابراهیمی به فارسی برگردان شده است، سه گونه از تمایز به نیکویی بیان میشود:
۱- تمایز فیزیکی؛ که در آن محصولات ممکن است مانند یکدیگر نباشند، بهطور مثال درباره میوهای مثل هندوانه اندازه، رنگ، مزه و قیمت آن ممکن است متفاوت باشد. همانگونه که گفته شد، به آن «تمایز فیزیکی» میگویند.
۲- حالت دوم این است که محصولات یکسان ممکن است دارای نامهای تجاری متفاوتی بوده ولی در پشت آن خدمات متمایز وجود دارد که به این حالت «تمایز نام تجاری» میگویند. در این حالت فرضا هندوانههای بهظاهر یکسان دارای نامهای تجاری گوناگون مانند هندوانه قندی، هندوانه باغآرزوها و مانند اینها هستند اما شیوه ارائه آنها متفاوت است.
۳- مصرفکننده ممکن است رابطه رضایتبخشی را با یکی از عرضهکنندگان ایجاد کرده باشد که این حالت را «تمایز رابطهمند» میگویند.
برای مثال، با اینکه نامهای تجاری معروف هستند، یک شرکت ممکن است پاسخهای سریعتر و بهتری را برای مشتریان و بهویژه مصرفکنندگان فراهم کنند. در این باره یکی دیگر از استادان هاروارد (این استنادها را برای این مینویسم که اطمینان حاصل شود که شرکتهای موفق از این اصول پیروی کردهاند و نه اینکه مبهوت نامهای فرنگی شده باشم.)گفته است «هیچ محصول (کالا، خدمت) همگن و مشابهی وجود ندارد، کلیه کالاها و خدمات قابلیت متمایزسازی را دارند» به شرطی که کمی عقل و منطق و خلاقیت در تار و پود اندیشه مدیران و تصمیمگیران وجود داشته باشد.
در ادامه معروفترین فروشنده مرغ آمریکا جملهای دارد که میگوید: «اگر میتوان یک مرغ مرده را متمایز کرد، پس قادریم هر چیزی را متمایز کنیم.» تام پیترز این شعار منطقی را مطرح کرده که اگر متمایز نشوید، از بین میروید. البته باید توجه نمود که هر تفاوتی تمایز نیست.
پس مدیران اثربخش، تفاوتهای بامعنی ایجاد کنید، نه اینکه محصول یکسان بهتری عرضه کنید. حال ممکن است بپرسید که چگونه میتوان این تمایزها را بهوجود آورد. در این باره میتوان راههای زیر را پیشنهاد کرد که عبارتند از:
۱- تمایز در محصول مانند ویژگیها، عملکرد، پایداری کیفیت، دوام، قابلیت اعتماد، قابلیت تعمیر و بهویژه قیمت کمتر است.
۲- تمایز در خدمات مانند حمل و تحویل، نصب، آموزش مشتری، مشاوره، تعمیر.
۳- تمایز در کارکنان مانند ادب، اعتبار، قابلیت اعتماد، پاسخگویی، مهارتهای ارتباطی و...است.
۴- تمایز در تصویر ذهنی مانند نمادها، رویدادهایی مانند خیرخواهی تولیدکننده به نفع مردم و بهویژه مصرفکنندگان است.
البته همانگونه که پیشتر گفته شد، شما به شیوههای گوناگونی قادر به ایجاد تمایز خود و محصولات خود در میان مردم هستند، تنها این نکته را فراموشی نکنید که تمایزی ماندگار است که مفید، خیرخواهانه و واقعی باشد. «اندیشمندانه، بیندیشیم»
«نام تجاری» همانند «نام فامیلی»
همانطور که به مرور زمان در کنار نام فرد یک پسوند مثبت یا منفی و یا خنثی قرار میگیرد در کنار نامهای تجاری نیز این پسوندها در حال گزارش هستند و چه بسیارند نامهای نیکویی که با کوچکترین اشتباه به نامهای ناپسند و پلیدی تبدیل شدهاند، هر چند که در این باره عکس مورد یاد شده نیز فراوان است اما عاقلانهتر آن است که پیش از لجنمال شدن نام تجاری (Brand) کالاها و خدمات خود به فکر مراقبت از آن برآییم.
در این راه همان طور که برای سنجش سلامت افراد میتوان از آنان آزمایشهای دورهای به عمل آورد، درباره سلامت نامهای تجاری هم شرکتها میتوانند با استفاده از شاخصها و خطکشهایی که اکنون «تقریبا» قدرت علمی اندازهگیری مناسبی یافتهاند به اندازهگیری وضعیت نام و نشان تجاری شرکتها پرداخت.
اینکه میگوییم تقریبا قدرت علمی اندازهگیری مناسبی دارند به این دلیل است که خطاهای رایجی در بیشتر تحقیقات وجود دارد تا آنجا که به نظر میرسد یکی خطاهای «روششناسی» در تحقیق است و دیگری خطاهای «معرفتشناسی».خطای روششناسی یعنی انتخاب، جامعه آماری نامناسب، نمونه نامناسب، ابزار جمعآوری نامناسب، جمعآوری کننده نامناسب و از این دست و خطای معرفتشناسی نیز بیشتر در شناخت، تحلیل و استنباط از یافتههای به دست آمده از تحقیق میباشد و درد امروز جامعه تحقیق ایران بیشتر خطاهای معرفتشناسی در شاخههای تحقیق است. فرضا کسی اشرافی به دانش بازار (بازاردانی) ندارد، آنوقت شروع به دادن راهبرد و راهکار میکند که متاسفانه در میان تحصیلکردههای مدرک دار این مساله بسیار شایع است.
بله، درباره راههای سنجش سلامت نامهای تجاری میگفتیم؛ در این باره در صفحه ۴۷ دایرهالمعارف بازاریابی اینگونه میخوانیم:
شرکتها باید اثر بخشی ساخت نام تجاری را نه با معیارهای قدیمی مانند، آگاهی، شناخت و به خاطرآوری، بلکه با مجموعه معیارهای جامعتر شامل: «ارزش ادراک شده توسط مصرفکنندگان»، «رضایت مصرفکننده»، «حفظ و نگهداری مصرفکننده» و «دفاع مصرفکننده از شرکت» اندازهگیری میکند البته بد نیست بدانیم که همواره هر پژوهش وابستگی نزدیک و حیاتی با «خلاقیت» پژوهشگر داشته و عنصر خلاقیت در بررسی اثر نام و نشان تولیدکننده در میان مردم نباید هیچگاه فراموش شود، چراکه گاه لازم است چند روش با یکدیگر ترکیب شده و روش مناسب حال و هوای روز از آن ایجاد شود و گاه نیاز به یک نوآوری بنیادی در پژوهش است که شاید نیاز باشد کلید تازهای برای قفل موجود تراشیده شود.
به هر حال درباره پژوهش و پژوهشگری در علوم انسانی که مدیریت و شاخههای آن زیرمجموعه آن میباشند، همواره باید به خاطر داشته باشیم که نخست «معرفتشناسی» و سپس «روششناسی» اهمیت دارد.
● ساده بود، نه
یکی از راههای عمدهای که یک شرکت میتواند به وسیله آن خود را از رقبایش (همکاران) متمایز کند این است که همواره خدماتی با کیفیت برتر به مصرفکنندگان ارائه کند، به زبان سادهتر:
«راز پیروزی در گرو آن است که انتظارات مصرفکنندگان را نسبت به کیفیت کالاها و خدماتمان برآورده سازیم یا حتی از آن پیشی گیریم».
● خوب است بدانیم که:
انتظارات مشتریان براساس تجربیات گذشتهشان، تبلیغات دهن به دهن و تبلیغاتی که خود انجام میدهید شکل میگیرد. به زبان بهتر، مشتریان بر پایه این مبانی، ارائهکنندگان خدمات را انتخاب میکنند و پس از اینکه خدمات را تحویل گرفتند ارزش آن را از لحاظ ذهنی با خدمات مورد انتظار خود مقایسه میکنند. در صورتی که ذهنیت نسبت به کالاها و خدمات پایینتر از حد انتظار باشد، آنگاه مصرفکنندگان علاقه خود را نسبت به تامینکننده یک خدمت خاص از دست میدهند. حتی اگر ذهنیت نسبت به خدمات و کالاها برابر حد انتظار مصرفکنندگان باشد، در آن صورت هم احتمال مراجعه به ارائهکننده محصولات مشابه در آینده وجود دارد. تنها در صورتی میتوان امیدوار بود که مصرفکنندگان به محصولات ما وفادار میمانند که فایده خدمات و کالاهای تولید شده از حد انتظار مصرفکنندگان بیشتر شود. در این صورت ما صاحب مصرفکنندگان وفادار نسبت به کالاها و خدمات خود و بهویژه «نام و نشان تجاری» مان خواهیم شد.
در این باره یکی از کارهای عاقلانه و یا شاید خلاقانه این است که پی در پی، پیگیر نظرات مصرفکنندگان باشیم (این تحقیقات شاه بیت حرکتهای هدفمند در بازارهاست.) پس ببینید، مردم و مصرفکنندگان چیز چندان ناممکن و دور از دسترسی از شما نمیخواهند، تنها آنها میگویند که کالاها و خدمات تولیدی اگر متناسب نیازها و مورد اعتماد نباشد و یا رگههایی از سودجویی احمقانه در آن یافت شود از شما نمیخریم