پرسونال برند - تبلیغات سیاسی
موضوع: پرسونال برند
استاد: جناب دکتر روستا
گرد آورنده: صالح قرشی
برندینگ چیست؟
فرایند تغییر و تسخیر قلبها و ایجاد جایگاه در ذهن بشریت
پرسونال برندینگ چیست؟
یک برند شخصی آمیزهای از عوامل درونی فرد مثل نظام ارزش ها و آرمانها و اهداف و نیز نمودهای بیرونی او مثل چهره، زبان بدن و شبکه ارتباطات است.
لذا برندسازی شخصی نقشه راهی برای رسیدن به مطلوبات زندگی است. کافی است تا اندکی شایستگی، تعهد، شخصیت، اعتماد به نفس، ثبات قدم، خلاقیت و شهامت، شفافیت، و ارتباط درست را چاشنی کنیم تا ادراک ذهنی دیگران از خود را تحت تاثیر قرار دهیم. این موارد همان آمیختهی بازاریابی یک برند شخصی هستند، که البته سرآغاز آنها از خود شناسی و باور به خویشتن است.
به قول فریدون حلمی: "آنچه گفتند و سرودند تو آنی"
آیا من و شما می توانیم یک برند شخصی برای خود خلق کنیم؟
به گفته ی مونتویا، نویسنده ی کتاب “برندی به نام شما و پدیده ی برند سازی شخصی” :
هرکسی، خواه ناخواه، دارای یک برند شخصی است. هدف باید این باشد که آن برند طوری طراحی شود که تاثیری واضح و حائز اهمیت در مورد شما و کارتان ایجاد کند، چه شما صاحب کسب و کاری کوچک باشید، یا یک کارآفرین تنها یا مدیر عامل یک شرکت.
در ادامه مونتویا می گوید: یک برند شخصی “ایده ی قدرتمند، روشن و مثبتی است که هرزمان که دیگران به شما فکر می کنند به ذهنشان خطور می کند. در واقع برند شخصی نشان دهنده ی ارزشها، توانایی ها و اقداماتی است که شما طرفدار آنها هستید یا به گفته وی “برند شخصی نشان می دهد که شما چه کسی هستید، چه کار می کنید و چه چیز متفاوتی در شما وجود دارد یا چگونه برای بازار هدفتان ارزش آفرینی می کنید”.
ویژگی های برند شخصی
یک برند شخصی ابزار ارزشمندی است برای تعریف وتفسیر کاری که انجام می دهید و چگونگی معرفی آن به مشتریان و مخاطبانتان.
یک برند شخصی باید:
قادر به اقناع مخاطب باشد.
اصالت داشته باشد.
پایدار باشد.
و شناخته شده و مقبول باشد. (اصل مشهور مقبول شدن)
دو بال اصلی برند:
دو بال اصلی برند:
ارتباطات یعنی همه چیز
ارتباط معنایی ساده دارد: فن انتقال اطلاعات، اندیشهها و رفتارهای انسانی از یک فرستنده به یک گیرنده.
در واقع آدمی از بدو حیات خود بهعنوان موجودی اجتماعی، کوشیده تا به وسیله برقراری ارتباط با همنوع خود، به تبادل افکار و اندیشههایش بپردازد.
لذا پربیراه نیست که بگوییم، ارتباطات اجتماعی منشأ فرهنگ بوده و حیات و تعالی یک تمدن در گرو آن است. بسیاری از ابداعات بشر از خط، چاپ، تلگراف، و تلفن گرفته تا اینترنت، سینما و رادیو و تلویزیون هم راستای تسریع و تسهیل فرآیند ارتباطات صورت گرفتهاند.
مثالهایی برای پرسونال برندها
هر آنچه هستی، بهترین باش. این معنای برند بودن است. برندهای شخصی نمودی از هویت افراد بوده و اهمیت آن در شکلگیری ارتباطات و پیشرفت شخصی غیرقابل انکار است. اما چه روشی بهتر و آسان تر از آنکه با یادگیری از ستارهها و اسطورههای جهانی، برند شخصی خود را بسازیم؟
سیلوستر استالونه
سیلوستر استالونه نمونه یکی از الهام بخشترین شخصیتهاست که پشتکار او زبانزد خاص و عام است. رمبو و راکی دو نقش بیاد ماندنی استالونه است که در به شهرت رساندن او بسیار تأثیرگذار بودند تا جایی که سیلوستر استالونه به خاطر بازی در مجموعه فیلمهای راکی، نامزد دریافت دو جایزه اسکار شد.
کمتر کسی میداند که این ابر قهرمان با پشتکار هالیوود از یک معلولیت قابل توجه در صورت خود رنج میبرد که از کودکی و در اثر حادثهای سهوی برای او پیش آمده است. در واقع، قسمت پایین صورت استالونه فلج است و به همین دلیل او چهرهای غم بار و گاه صدایی نامفهوم دارد.
افرادی نظیر استالونه ثابت کردند که هیچ چیز در دنیا نمیتواند جای سماجت و پشتکار را بگیرد، حتی استعداد.
شون کانری
شون کانری یکی از مطرح ترین بازیگران جهان، عمده شهرت خود را مدیون به تصویر کشاندن شخصیت محبوب جیمز باند در مجموعه هفت گانه این فیلم هاست. مشهورترین و مهمترین اسکاتلندی در قید حیات، جذابترین مرد قرن و محبوب ترین بازیگر انگلیسی، تنها تعدادی از القاب برند مشهور سر توماس شون کانری است.
جالب است بدانیم که کانری کار خود را با فوتبال آغاز کرد.گفته می شود که حتی به کانری پیشنهاد شده بود که در ازای هفته ای 25 پوند با یکی از تیم های مطرح عقد قرارداد کند.
مثالی عینی تر
فردوسی پور دیشب کولاک کرد!
این جمله ی آشنا، هفته ها و هفته ها توسط طرفداران او عنوان می شود. طرفدارانی که حاضرند تا پاسی از شب و تا لحظه های آخر گفتگوهای جنجالی و البته منحصر بفرد این کارشناس-مجری دوست داشتنی را ببینند و ثانیه ای از آن را هم از دست ندهند.
نکته جالب ماجرا هم اینجاست که در رسانه ای که بعضا خودشیرینی و محافظه کاری و ترس از نزدیک شدن به حتی چند کیلومتری خط قرمزها توسط مجریان و کارشناسان و دست اندرکاران، بیننده ها را به سختی جلوی کانال تلویزیون نگه می دارد، فردی باهوش و با شخصیتی کاریزماتیک، به جای خودشیرینی، در دل طرفدارانش روز به روز شیرین تر و به جای محافظه کاری با واگو کردن واقعیت های فوتبالی، با بیننده ها هم کلام تر و با تعریف خط قرمزهای جدید، برنامه ای لذت بخش و مهیج ارائه می دهد.
پرسونال برندها بایستی سه مشخصه اصلی داشته باشند:
اول اینکه در گروه و جامعه ای که فعالیت می کنند، متمایز باشند و بتوان از طریق آن نقاط تمایز، آنها را تشخیص داد. مایکل جکسون (سلطان رقص بی چون و چرا)، مایکل جردن (اسطوره بسکتبال)، کیم جونگ ایل (دیکتاتور) !
در واقع شخص بایستی در خود چیزی قابل ارائه داشته باشد که هم رده هایش در آن بهتر نیستند یا فاقد آن هستند.
دومین نیاز برای برند شدن اشخاص، داشتن هویت مشترک با مخاطبان است.
واقعیت این است که فردوسی پور، فوتبال را همانطور می بیند که بیننده هایش. در گزارش های او این مسئله به خوبی دیده و شنیده می شود.
" چهمی کنه این مسی! " این همان چیزی است که در کوچه خیابان و در بازیهای گل کوچیک و زمین های خاکی هم شنیده می شود.
چندین بار شاهد بوده ایم که گزارشگری در یک بازی فوتبال، نه تنها صحنه خطا را ندید بلکه به جای خطا، اعلام افساید کرد. اما فردوسی پور با هوش هم خطا را می بیند و هم پیش بینی حال خطا کننده را هم می کند.
این همان چیزی است که من هم این ور تلویزیون در حال انجام آن هستم و این یعنی هویت یکسان من با او در آن زمان!
سومین نیاز اعتمادی است که مخاطب به پرسونال برند می کند.
فردوسی پور ثابت کرده که در بد ترین شرایط هم حاضر نیست مخاطب میلیونی اش را از دست دهد و با بیان جملات و اجراهایی خاص و مورد علاقه طرفدارانش، همواره اعتمادها را به خودش بیشتر کرده است.
هر پرسونال برندی که بخواهد مخاطبش را دور بزند، گرفتار می شود. گرایش ها و منافع وی دیگر شخصی نیست و اگر فقط به فکر خودش باشد و مخاطبانش را درنظر نگیرد، خیلی زود نابود می شود. کاپیتان یک تیم فوتبال، با آن شرایط رهبری در زمین، با یک شب نشینی یا یک رفتار غیر اخلاقی، بخش زیادی از آن اعتماد را از دست می دهد و جایش را به نام های بزرگ دیگر می دهد. بازیگر فیلم، به خاطر بازی در فیلمی با گرایش های خاص، مقدار زیادی از محبوبیتش را از دست می دهد.
واقعا پرسونال برندها چگونه ساخته و مدیریت می شوند؟
قدم اول: تعریف کنید کی هستید؟
قدم دوم: تعریف کنید چه می خواهید انجام دهید؟
قدم سوم: خودتان را جایگاه سازی کنید.
قدم چهارم و آخر: برندتان را مدیریت کنید.
تعریف کنید کی هستید؟ (آنچه شما را خاص می کند)
ودر واقع اینکه فرد بداند کیست، اولین شرط رسیدن به پرسونال برند است.
شخصی که نمی داند چه قابلیت هایی دارد، چه چیزهای متفاوتی دارد و می تواند بروز دهد و یا شناخت درستی از خودش ندارد، هرگز یک پرسونال برند نخواهد شد.
فردوسی پور بر حضور ذهن خود اشراف دارد. می داند چطور احساساتش را نشان دهد. بر صریح الهجه بودنش و کنترل آن شناخت کافی دارد. پوشش او (چه رسمی و چه غیر رسمی) کاملا تعریف دارد. بر روی زبان بدنش (نگاه های عمیق و سطحی به گفتگو شونده، تکان دادن دست ها، طرز قلم دست گرفتن و نوشتن، نحوه خندیدن و هزاران رفتار قابل تحلیل دیگر) تسلط کافی دارد.
تعریف کنید چه می خواهید انجام دهید؟ (آنچه ارائه می دهید)
پرسونال برند بایستی مشخصا بیان کند چه خدمتی را قرار است برای مخاطبانش ارائه دهد.
فیلم بسازد، بازی کند، نقاشی بکشد، عکس بگیرد، یا حتی قانون وضع کند.
طبیعتا اگر فرد درگیر فعالیت های گوناگون شود، کار برایش سخت تر خواهد بود و اگر تمرکزش بر روی خدمتی خاص قرار گیرد، شناسایی وی آسان تر می شود.
بازیگران عرصه سینما و تئاتر متمایزی را می شناسیم که گاه و بیگاه در حال برگزاری نمایشگاه های عکس در گالری های معتبر شهر هستند. به نظر می رسد این کار اگر به شکل تفریح برای آنها باشد، بهتر است تا اینکه آن را رسانه ای کنند. آنها در نظر مخاطب بازیگرند نه عکاس!
خودتان را جایگاه سازی کنید.
(در ذهن مخاطب، جایی پیدا کنید)
فرد بایستی بداند برای چه کسانی کار می کند و این کار او، برای مخاطب چه نفعی به همراه خواهد داشت و قرار است از چه طریقی در ذهن مخاطب نفوذ کند.
فردی که جایگاه پیدا می کند، قابل شناسایی است و به محضی که صحبت از حرفه او به میان بیاید، نامش در ذهنها متبادر می شود و هینطور اگر نامش برده شود، خصوصیتش و یا حرفهاش در ذهنِ مخاطب شکل می گیرد.
علی دایی یعنی آقای گلی، یعنی بیشترین گل زده، یعنی فروارد، یعنی برنده.
بازیگر پیشکسوت سینما یعنی عزت الله انتظامی.
برنامه فوتبالی یعنی دوشنبه ها- نود- عادل فردوسی پور.
قدم چهارم و آخر: برندتان را مدیریت کنید.
اگر فرد سه قدم اول را به درستی بردارد، آیا کار تمام شده است؟
اگر برند مدیریت نشود به زودی جایش را به دیگران خواهد داد. کدام یک از مجریان برنامه های تلویزیونی بوده اند که تا کنون این گونه مثل فرودسی پور دوام آورده اند؟ این جمله ی فردوسی پور تکان دهنده است: دوشنبه شب ها، شب تخصصی ماست.
بهرام شفیع روزی روزگاری یکشنبه شب ها برنامه ورزش و مردم را اجرا می کرد. اما این برنامه سالهاست که دیگر آن شب و آن ساعت پخش نمی شود. سوال اینجاست: آیا این محصول می تواند به قدرت پرسونال برند بهرام شفیع کمک کند؟ بله. یکی از ابزارهای مهم ارتباطی او (منهای گزارش گری) همین بوده است. اما عادل فرودسی پور به خوبی از این شب محافظت کرده و این بخش از کنداکتور شبکه سوم سیما همواره متعلق به او بوده است.
روش هایی از مدیریت پرسونال برندها
1-محافظت از برند:
روشها و اعمالی که فرد انجام می دهد تا برندش جایگاهش را از دست ندهد.
تجربه مخاطب این طور نشان می دهد که فردوسی پور هرگز به هیچ کدام از اشخاصی که با وی در برنامه اش ارتباط داشته اند باج نداده است.
2- شناخت توانایی ها و پرداختن به آنها:
اول توانایی ها شناخته می شوند، سپس بر روی آنها و نحوه ارائه شان کار می شود.
فردوسی پور همواره از حافظه قوی خود در گفتگوها و مجادله های حضوری و یا تلفنی استفاده کرده و در اغلب موارد هم آن اطلاعات به دادش رسیده اند.
روش هایی از مدیریت پرسونال برندها
3-شناخت آنچه مردم از پرسونال برند می دانند:
چون برند در ذهن مخاطب شکل می گیرد، پرسونال برند بایستی همواره بداند مردم او را چگونه می بینند.
فردوسی پور دائما در برنامه اش خودش را محک می زند و اعلام می کند که مردم چقدر او را می شناسند و یا اینکه کجاها گاف داده است.
4-تلاش برای دیده شدن:
فعالیت هایی که صورت می گیرند تا پرسونال برند همواره در معرض دید باشد.
فردوسی پور در برنامه نود حتی هفته هایی هم که لیگ ایران تعطیل است، برنامه می سازد. یا اینکه گزارشش همواره به چشم میاید. همیشه حرفهایی می زند که بیننده غیر از تماشای فوتبال، حرف هایش را هم می شنود. حرف هایی که نه کلیشه ای است و نه تکراری.
روش هایی از مدیریت پرسونال برندها
5-متداوم، پرتلاش، پرقدرت:
رفتارهای دنباله دار، حضور با قدرت جلوی چشم مخاطب و ابراز تلاش زیاد به پرسونال برند کمک می کند.
بیشتر از 10 سال برنامه سازی، حضور مداوم در اغلب گزارش های سطح اول فوتبال و انرژی مثال زدنی ساعت 2 بامداد. اینها او را پرسونال برند کرده اند.
6-نوآوری:
پرسونال برند دائما در حال خلق خدمتی نو است.
فردوسی پور کتاب ترجمه می کند، بخش های جذاب به برنامه اش اضافه می کند و اطلاعات شنیدنی بازیگران فوتبال را در گزارش هایش ارائه می دهد.
روش هایی از مدیریت پرسونال برندها
7-حفظ تمایز:
رفتارهایی که بنا به شرایط محیطی بایستی صورت گیرند تا پرسونال برند، شرایطش خدشه دار نشود.
زمانی را به یاد بیاوریم که فردوسی پور، بیشترین وقت برنامه 90 را به تحلیل کیفیت بازیها اختصاص می داد. هنگامی که دیگر برنامه ها هم به تقلید از او به این کار پرداختند، او این کار را کنار گذاشت و به مسائل کلان تر فوتبال و البته با حفظ حاشیه های آن پرداخت.
8-ایجاد ارتباط دوطرفه با مخاطب:
کارهایی که باعث شود مخاطب با پرسونال برند ارتباط بگیرد.
اس ام اس های فراوان میلیونی آخر شب و ارسال فیلم های فوتبالی از نمونه های درست ارتباط مخاطبان با وی است.
روش هایی از مدیریت پرسونال برندها
9-ایجاد حس وفاداری مخاطبان:
رفتارهای موثر پرسونال برند، مخاطبان وفادار به همراه خواهد داشت.
ایجاد باشگاه نودی ها (افرادی که بیش از 90 بار به برنامه 90 اس ام اس زده اند) و قرعه کشی مجزا برای آنها، کاری است که او هر هفته انجام می دهد.
10-گسترش راه های تماس مخاطبان:
مخاطبان دوست دارند تا بیشتر با پرسونال برندشان ارتباط بگیرند.
ایجاد وب سایت 90 و امکان حضور مردم و گفتگوی آنها با وی و پخش در بخش دوربین 90 از شاهکارهای وی است.
روش هایی از مدیریت پرسونال برندها
11-مراقبت از نقطه ضعف ها:
هر پرسونال برندی نقاط ضعفی دارد که می تواند او را به راحتی زمین زند.از آنجایی که فردوسی پور فردی احساساتی است (رفتارهایش را در دوران بیماری ناصر حجازی و زمان فوتش هرگز از یاد نمی برم)، در مجادله های رو در رو، هرگز اجازه نمی دهد تا احساساتش بر وی غلبه کرده و او را مغلوب کند. البته در اندک گفتگوهایی این اتفاق افتاد که او به شدت عصبی شد و باعث شد تا رفتاری غیر عادی روی آنتن از خود نشان داده و منجر شود که هفته بعد از مخاطبانش عذرخواهی کند.
12-عدم تلاش برای نمایش آنچه نیست:
هیجان زیادی باعث می شود تا پرسونال برندها به سمتی حرکت کنند که اصلا مسیرشان نیست و قرار نیست آنجا باشند.
او هرگز ادعا نکرده که کارشناس داوری است یا اینکه در مسائل حقوقی هرگز وارد نمی شود و همواره از حضور کارشناسان این رشته بهره می برد.
نکات و تیپسها:
بدون از دست دادن هویت اصلی برند خود، از اینکه برندتان به عامل ارزشمندتری تبدیل شود نهراسید.
برندهایی که بقا دارند و پیشرفت میکنند، آنهایی هستند که در مسیر درست تغییر و تحول در طول زمان قدم برمیدارند (کاری که هر موجود زندهای انجام میدهد)، بدون اینکه هویت اصلی خود را از دست بدهد.
به خاطر داشته باشید که برند شما متعلق به شما نیست، بلکه به مصرفکنندگانتان تعلق دارد.
شما به شکلگیری درک مصرفکنندگانتان، از طرق مختلف از جمله بازاریابی کمک میکنید، اما بهواقع برند شما تنها در ذهن مخاطبانتان وجود دارد و در فکر ایشان زنده است. از پذیرش و قبول برندتان آنگونه که مصرفکنندگانتان میبینند، نهراسید.
نکات و تیپسها:
حتی اگر مردم درک منفی یا مضحک در رابطه با برند داشته باشند، آن را بپذیرید و به یک نگرش مثبت تبدیلش کنید.
برندتان را همانند یکی از اعضای خانوادهتان بپذیرید: با وجود تمامی نقصها و اشتباهاتش و در راستای تعالی آن بکوشید.
در بسیاری از موارد، شرکتها بر این باورند که برای تبدیل شدن به یک برند قوی نباید تغییر کرد.
این مغلطه است. شما میبایست همواره به دنبال راههایی برای بالا بردن ارزش و قدرت برندتان باشید. از خودتان بپرسید که چگونه برند ما میتواند به عامل ارزشمندتری برای مخاطبانمان تبدیل شود؟ چگونه میتوانید راههایی برای رفع نیازهای آنها پیدا کنید؟ همواره اینها را از خود بپرسید.
تمرکزتان را بر روی مخاطبانتان حفظ کنید و از مأموریتتان غافل نشوید، اما پیوسته در جستجوی راهی برای گسترش برندتان باشید.
نکات و تیپسها:
باید به ساختن، خراب کردن و دوباره ساختن برندتان برای جذاب و خواستنی باقی ماندن ادامه دهید. میبایست به طور پیوسته قطعههای جدیدی را، به منظور ارزشمند کردن هسته اصلی برندتان، اضافه کنید.
بزرگترین کشف در تمام طول تاریخ این است که یک فرد میتواند تنها با تغییر نگرش خود تغییر کند.
سهل انگاری، سر سری گرفتن کارهاست و صبر، ایستادن هدفمند است.
اگر می خواهید بهترین باشید از مواجهه با بهترینها نترسید و اگر لازم است آنها را شکست بدهید.تا زمانیکه بهتر از بهترین نباشیم بهترین نیستیم!
بازاریابی جنگ تلقیها و نه جنگ محصولات است.
نکات و تیپسها:
اگر افراد تصور کنند که معامله با شما برای آنها ارزش افزوده در پی خواهد داشت (به خصوص در مقایسه با رقبای شما) میتوانید اعتماد آنها را جلب کنید. راههای مختلفی برای افزودن ارزش به کسبوکار شما وجود دارد. کسب تخصص، بستهبندی، نامگذاری مناسب، خدمات شخصیسازیشده، و ارائه تصویری حرفهای نمونههایی از این موارد هستند.
انجام کاری که به آن علاقه دارید یک اصل اساسی در بازاریابی است. افرادی که عاشق کار خود هستند ارزش افزودهی بیشتری ارائه میکنند و باورپذیرتر و قابلاعتمادتر به نظر میآیند. این افراد باعث میشوند که مشتریان بیشتر در مورد آنها صحبت کنند. آنها به مشتریان خود نشان میدهند که به کار خود تعهد دارند. به نیازهای مشتریان و نه به پول آنها علاقه دارند، و همواره به دنبال کسب و رضایت آنها هستند. بدون ترید، آنها روابط بسیار سازندهتری با مشتریان خود برقرار میکنند.
نکات و تیپسها:
صرف نظر از استعدادهای خدادایمان، چنانچه اشتیاق خود را دنبال کنیم، در نهایت برندی خوشنام از ما برجا خواهد ماند. پس به آنچه انجام میدهیم مشتاق باشیم و تنها به کارهایی بپردازیم که مشتاق آن هستیم و بعد به نظارهی نتایج پربار این انتخاب بنشینیم.
هیچ چیز عادیتر از آدم های ناموفق نیست. حتی نبوغ هم نمیتواند جایگزین پشتکار باشد، نابغه های ناکام نیز تقریبا یک ضرب المثل هستند که وصف آنها را بسیار شنیده ایم. از تحصیلات نیز کاری ساخته نیست. دنیا پر از تحصیل کرده های ناموفق است. اما تنها پشتکار و اراده است، که صاحبان قدرت مطلق اند.
پرسونال برند کاندیداهای ریاست جمهوری
نامزدهای انتخاباتی در زمینه پرسونال برندینگ چگونه عمل کردهاند؟
کاندیداها چه تصویری را از خود به معرض نمایش درآوردهاند؟
پرسونال برند کاندیداهای ریاست جمهوری
کاندیدایی که همیشه لبخند میزند.
شهردار تهران خوب میداند چه چیز برند شخصی او را به برندی متفاوت، ماندگار و موفق تبدیل میکند.
چند سال پیش پوسترهای تبلیغاتی متفاوتی از یک نامزد انتخابات ریاست جمهوری در میان مردم دست به دست شد که این نامزد را در لباس خلبانی، با ژستهایی خاص و لبخندی بر لب نشان میداد. ارایه این هویت متفاوت از یک کاندیدا در آن دوران، توجه بسیاری از افراد را به خود جلب کرد. هرچند این کاندیدا در آن دوره از انتخابات برنده نشد، اما این حرکت، آغازگر راهی شد برای شکلگیری یک برند فردی جذاب به نام محمد باقر قالیباف.
پرسونال برند کاندیداهای ریاست جمهوری
از آن دوران به بعد، قالیباف در قالب شهردار کلانشهر تهران تلاش کرد تا توان مدیریتی خود را نه با حرف و شعار، بلکه در عمل به نمایش بگذارد؛ گوشه و کنار شهر پر شد از پروژههای عظیم شهری با تابلوهایی که روزها و ثانیههای باقیمانده به اتمام پروژهها را اعلام میکرد؛ حرکتی نمادین که هرچند گاه دقیق از کار درنمیآمد، اما بر الزام پاسخگویی مدیر به شهروندان تاکید داشت.
شهردار تهران همیشه، حتی در بحرانیترین لحظات، ظاهری آراسته دارد و لبخند میزند؛ مسالهای که مشاورین تبلیغاتی او تا توانستهاند در سالهای اخیر بر آن سرمایهگذاری کردهاند. اکنون نیز در تلاش است تا با نشستن بر مسند ریاست جمهوری، جایگاه پرسونال برند خود را تا سرحد امکان ارتقا ببخشد. رفتن یا ماندن، بردن یا باختن او در این انتخابات را نمیتوان به سادگی پیشبینی کرد؛ آنچه اهمیت دارد، برندی است که مصرانه میکوشد تا در ذهن و دل مردم جای باز کند.
پرسونال برند کاندیداهای ریاست جمهوری
این مرد حرف نمیزند.
جلیلی کمتر در رسانههای مختلف اظهار نظر میکند و مردم ایران شناخت چندانی از ویژگیهای فردی او ندارند. همین مساله شاید بتواند برگ برنده او در انتخابات جاری باشد؛ چهره ناشناخته و رازآمیزی که از او شخصیتی کاریزماتیک و جذاب ساخته و مخاطب را نسبت به سرنوشت این کاندیدا کنجکاو کرده است. این سیاستمدار با از دست دادن پای راست خود در جنگ تحمیلی، نشان حضور در جبهههای جنگ را به وضوح با خود حمل میکند؛ نقصی که شاید او را اندکی کاملتر از سایرین نشان بدهد.
نام سعید جلیلی مذاکرهکننده ارشد ایران در کنار نام کاترین اشتون نماینده عالی اتحادیه اروپا تا مدتها در حافظه تاریخی ملت ایران باقی خواهد ماند. باید دید کاندیدایی که تا به امروز در سکوت حرکت کرده است، در هیاهوی تبلیغات انتخاباتی چه چیز را فریاد خواهد کرد.
پرسونال برند کاندیداهای ریاست جمهوری
استاد دانشگاه سیاستمدار
محمدرضا عارف تحصیلکرده دانشگاه استنفورد آمریکا و استاد دانشکده مهندسی برق دانشگاه صنعتی شریف یک شخصیت برجسته علمی است که میتواند حمایت چهرههای دانشگاهی کشور را به خود جلب کند. او که زمانی معاون اول رییس جمهور وقت ایران سید محمد خاتمی بود، اکنون به عنوان یک نامزد اصلاحطلب چشمانتظار حمایت طرفداران اصلاحات است.
عارف در نخستین نشست خبری خود به همراه همسرش که او نیز یک چهره علمی و پزشک متخصص پوست است، حضور پیدا کرد؛ اقدامی که میتواند توجه و حمایت جامعه زنان را به دنبال داشته باشد. به علاوه این که، پوشش متفاوت همسر عارف، میتواند به نمایش چهرهای متفاوت از این کاندیدا کمک کند.
مردم به حد کافی از محمدرضا عارف شناخت ندارند و این کاندیدا فقط چند روز زمان دارد تا هویت برند شخصی خود را برای جامعه ایران تعریف کند؛ برندی که بالقوه میتواند موفقیتهای متعددی را برای این مدرس سیاستمدار به ارمغان بیاورد. از همین رو احتمالا متفاوتترین تبلیغات انتخاباتی را از سوی این نامزد شاهد خواهیم بود. باید دید آیا این کاندیدا میتواند در این مدت کوتاه، تصویر متمایز و جذابی را از خود بسازد یا خیر.
پرسونال برند کاندیداهای ریاست جمهوری
مرد اجرا
سید محمد غرضی را همه به عنوان چهرهای اجرایی میشناسند. اولین سیم کارت تلفن همراه در دورهای ارایه شد که او وزیر پست، تلگراف و تلفن بود. در زمان شروع جنگ، غرضی سرپرستی وزارت نفت را بر عهده داشت؛ از همین رو اقتصاد ایران را خوب میشناسد و با مدیریت بحران آشناست. در شرایطی که مشکلات اقتصادی گریبانگیر اقشار مختلف جامعه شده است، این کاندیدای کمتر شناخته شده میتواند با تمرکز بر برنامههای اقتصادی خود و ارایه راهکارهایی قابل قبول، مخاطبین متعددی را برای خود دست و پا کند.
از میان هشت چهره معرفی شده به عنوان نامزد ریاست جمهوری، غرضی را شاید جوانان کمتر به یاد بیاورند اما هیچ چیز قابل پیشبینی نیست.
پرسونال برند کاندیداهای ریاست جمهوری
همیشه کاندیدا
محسن رضایی سالهاست که شانس خود را در انتخابات ریاست جمهوری امتحان میکند و همین مساله او را به چهرهای سرشناس تبدیل کرده است. هرچند این حضور موفقیتی را برای رضایی در پی نداشته، اما او را به عنوان گزینهای ثابت برای بالاترین سمت اجرایی کشور مطرح کرده و حضور سیاسی او را تداوم بخشیده است؛ تا حدی که ناخودآگاه با شنیدن نام محسن رضایی، بحث انتخابات ریاست جمهوری به ذهن متبادر میشود.
رضایی در بیست و هفت سالگی فرمانده سپاه پاسداران بود؛ بنابراین برای ساختن یک برند موفق زمان زیادی را در اختیار داشت. اولین گام در جهت این برندسازی، تغییر اسم کوچکش از یک نام نامتعارف یعنی سبزوار به نام آشنایی چون محسن بود. او از اولین سپاهیانی است که بدون لباس نظامی و با کت و شلوار رسمی در مجامع ظاهر شد؛ علاوه بر این، عنوان دکتر را نیز پیش از اسم خود یدک میکشید.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در سال 84 با شعار انتخاباتی "دولت عشق" وارد عرصه انتخابات ریاست جمهوری شد؛ اما دو روز مانده به انتخابات، کنارهگیری کرد؛ اقدامی استراتژیک که در آستانه انتخابات، نام برند محسن رضایی را بر سر زبان رسانهها انداخت.
پرسونال برند کاندیداهای ریاست جمهوری
رضایی به دور از هیاهوی رسانهای شهر تهران، در دیواندره کردستان کاندیداتوری خود را برای انتخابات پیش رو اعلام کرد و شعار انتخاباتی "سلام بر زندگی" را برای خود برگزید. مجمع رسانهای تبلیغاتی رضایی نیز با شعار "ما میخواهیم آقا محسن رییس جمهور شود" و از طریق مورد خطاب قرار دادن او با نام کوچک، میخواهد به جایگاه مردمی محسن رضایی و محبوبیت او اشاره کند. این مجمع از طریق راهاندازی جنبشی با عنوان جنبش "ما" حمایت خود از معمار اقتصاد ایران را در تمامی استانهای کشور سازماندهی میکند.
تمام موارد اخیر نشان میدهد که رضایی این بار مصممتر از قبل به صحنه آمده است. باید دید که آیا حاصل سالها فعالیت در زمینه برندسازی، میتواند برند محسن رضایی را به برند انتخابی مردم ایران تبدیل کند یا خیر.
پرسونال برند کاندیداهای ریاست جمهوری
تنها روحانی این جمع
حسن روحانی سیاست مداری بود که اولین مذاکرات هستهای ایران توسط تیمی به سرپرستی او انجام شد. همین مساله لقب شیخ دیپلمات را برای او به ارمغان آورد. روحانی نخستین کسی بود که لقب "امام" را به آیتالله خمینی نسبت داد و همین امر، شهرت بسیاری را برای او دست و پا کرد.
این روحانی مقتدر با شعار دولت تدبیر و امید به میدان رقابتهای انتخاباتی آمده است. او تنها روحانی حاضر در جمع هشت نفره نامزدهای انتخاباتی است؛ به زبان انگلیسی و عربی تسلط دارد؛ از مشهورترین سخنرانان کشور در مجامع دینی و سیاسی است و هیچگاه با قاطعیت خود را اصلاحطلب یا اصولگرا معرفی نکرده و در موضعگیریهای خود فراجناحی عمل کرده است؛ از همین رو حمایت هر دو گروه را با هم دارد و به نوعی او را فصل مشترک و معتمد شخصیتهای اصلی نظام جمهوری اسلامی میدانند. شاید این امتیازات در کنار هم بتواند این روحانی مقتدر را بر مسند ریاست جمهوری بنشاند.
پرسونال برند کاندیداهای ریاست جمهوری
فیلسوف سیاستمدار
تمام کودکان ایرانی از طریق کتابهای درسی خود با برند غلامعلی حداد عادل آشنا شدهاند. این چهره فرهنگی اولین رییس غیر روحانی مجلس شورای اسلامی بود. او به همراه همسرش دبیرستان علوم انسانی فرهنگ را تاسیس کرده که گفته میشود بهترین مدرسه تخصصی علوم انسانی در کشور است. حتی فیلم تبلیغاتی حداد عادل نیز توسط جمعی از فارغالتحصیلان این دبیرستان ساخته شده است.
عادل از تعاریف مرسوم سیاست مدار ایرانی پیروی نمیکند و بیشتر اهل ادب و فلسفه است تا سیاست؛ از همین رو شاید لازم است که در تبلیغات انتخاباتی خود بر قابلیتهایش در انجام امور اجرایی تاکید بیشتری داشته باشد. او که با شعار دولت تقوا و تدبیر به میدان آمده، میکوشد تا هویت برند خود را در اذهان عمومی بازتعریف کرده و اعتماد آنان را برای سپردن سرپرستی قوه مجریه به خود تقویت کند.
پرسونال برند کاندیداهای ریاست جمهوری
یک دیپلمات واقعی
علی اکبر ولایتی با شانزده سال سابقه فعالیت در وزارت امور خارجه توانسته است خود را به عنوان یک دیپلمات واقعی به جامعه ایران معرفی کند؛ حتی پوشش ظاهری او نیز به دیپلماتهای کهنهکار شباهت دارد. در حرکات و سکنات او آرامشی موج میزند که اکثر سیاستمداران در هیاهوهای رسانهای امروز از آن غافل شدهاند. همین مساله میتواند این کاندیدا را نسبت به رقبا متمایز کند. البته چهره آرام و اغلب بیحالت و صدای یکنواخت ولایتی مسالهای است که ممکن است در برخی مواقع به ضرر او نیز تمام شود.
ولایتی پزشک متخصص اطفال و فوق تخصص بیماریهای عفونی است و در چند رشته دانشگاهی تدریس میکند. همین شخصیت و منش متفاوت ولایتی او را تا حدی از سایر سیاست مداران متمایز کرده و لقب طبیب سیاست را برای او به ارمغان آورده است. شاید همین تمایز بتواند علی اکبر ولایتی را به گزینه انتخابی مردم ایران برای ریاست جمهوری تبدیل کند. باید نشست و منتظر بود.
منابع:
ام بی ای نیوز
سایت اقای پرویز درگی
سایت بازاریابان
سایر