- ۰ نظر
- ۲۸ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۲۰

برند سازی حرفه ای
تمایز در کالا، قیمت آن، شبکه پخش آن، برخورد فروشندگان، نوع خدمات و بهویژه قیمت محصول که اگر دوراندیش باشیم، قیمت رقابتی کاهنده به همراه کیفیت افزاینده از آن راهبردهای تمایزی است که پایدار و ماندگار است. در این میان در دایرهالمعارف بازاریابی (بازاردانی) که به کوشش استاد عبدالحمید ابراهیمی به فارسی برگردان شده است، سه گونه از تمایز به نیکویی بیان میشود:
۱- تمایز فیزیکی؛ که در آن محصولات ممکن است مانند یکدیگر نباشند، بهطور مثال درباره میوهای مثل هندوانه اندازه، رنگ، مزه و قیمت آن ممکن است متفاوت باشد. همانگونه که گفته شد، به آن «تمایز فیزیکی» میگویند.
۲- حالت دوم این است که محصولات یکسان ممکن است دارای نامهای تجاری متفاوتی بوده ولی در پشت آن خدمات متمایز وجود دارد که به این حالت «تمایز نام تجاری» میگویند. در این حالت فرضا هندوانههای بهظاهر یکسان دارای نامهای تجاری گوناگون مانند هندوانه قندی، هندوانه باغآرزوها و مانند اینها هستند اما شیوه ارائه آنها متفاوت است.
۳- مصرفکننده ممکن است رابطه رضایتبخشی را با یکی از عرضهکنندگان ایجاد کرده باشد که این حالت را «تمایز رابطهمند» میگویند.
برای مثال، با اینکه نامهای تجاری معروف هستند، یک شرکت ممکن است پاسخهای سریعتر و بهتری را برای مشتریان و بهویژه مصرفکنندگان فراهم کنند. در این باره یکی دیگر از استادان هاروارد (این استنادها را برای این مینویسم که اطمینان حاصل شود که شرکتهای موفق از این اصول پیروی کردهاند و نه اینکه مبهوت نامهای فرنگی شده باشم.)گفته است «هیچ محصول (کالا، خدمت) همگن و مشابهی وجود ندارد، کلیه کالاها و خدمات قابلیت متمایزسازی را دارند» به شرطی که کمی عقل و منطق و خلاقیت در تار و پود اندیشه مدیران و تصمیمگیران وجود داشته باشد.
در ادامه معروفترین فروشنده مرغ آمریکا جملهای دارد که میگوید: «اگر میتوان یک مرغ مرده را متمایز کرد، پس قادریم هر چیزی را متمایز کنیم.» تام پیترز این شعار منطقی را مطرح کرده که اگر متمایز نشوید، از بین میروید. البته باید توجه نمود که هر تفاوتی تمایز نیست.
پس مدیران اثربخش، تفاوتهای بامعنی ایجاد کنید، نه اینکه محصول یکسان بهتری عرضه کنید. حال ممکن است بپرسید که چگونه میتوان این تمایزها را بهوجود آورد. در این باره میتوان راههای زیر را پیشنهاد کرد که عبارتند از:
۱- تمایز در محصول مانند ویژگیها، عملکرد، پایداری کیفیت، دوام، قابلیت اعتماد، قابلیت تعمیر و بهویژه قیمت کمتر است.
۲- تمایز در خدمات مانند حمل و تحویل، نصب، آموزش مشتری، مشاوره، تعمیر.
۳- تمایز در کارکنان مانند ادب، اعتبار، قابلیت اعتماد، پاسخگویی، مهارتهای ارتباطی و...است.
۴- تمایز در تصویر ذهنی مانند نمادها، رویدادهایی مانند خیرخواهی تولیدکننده به نفع مردم و بهویژه مصرفکنندگان است.
البته همانگونه که پیشتر گفته شد، شما به شیوههای گوناگونی قادر به ایجاد تمایز خود و محصولات خود در میان مردم هستند، تنها این نکته را فراموشی نکنید که تمایزی ماندگار است که مفید، خیرخواهانه و واقعی باشد. «اندیشمندانه، بیندیشیم»
«نام تجاری» همانند «نام فامیلی»
همانطور که به مرور زمان در کنار نام فرد یک پسوند مثبت یا منفی و یا خنثی قرار میگیرد در کنار نامهای تجاری نیز این پسوندها در حال گزارش هستند و چه بسیارند نامهای نیکویی که با کوچکترین اشتباه به نامهای ناپسند و پلیدی تبدیل شدهاند، هر چند که در این باره عکس مورد یاد شده نیز فراوان است اما عاقلانهتر آن است که پیش از لجنمال شدن نام تجاری (Brand) کالاها و خدمات خود به فکر مراقبت از آن برآییم.
در این راه همان طور که برای سنجش سلامت افراد میتوان از آنان آزمایشهای دورهای به عمل آورد، درباره سلامت نامهای تجاری هم شرکتها میتوانند با استفاده از شاخصها و خطکشهایی که اکنون «تقریبا» قدرت علمی اندازهگیری مناسبی یافتهاند به اندازهگیری وضعیت نام و نشان تجاری شرکتها پرداخت.
اینکه میگوییم تقریبا قدرت علمی اندازهگیری مناسبی دارند به این دلیل است که خطاهای رایجی در بیشتر تحقیقات وجود دارد تا آنجا که به نظر میرسد یکی خطاهای «روششناسی» در تحقیق است و دیگری خطاهای «معرفتشناسی».خطای روششناسی یعنی انتخاب، جامعه آماری نامناسب، نمونه نامناسب، ابزار جمعآوری نامناسب، جمعآوری کننده نامناسب و از این دست و خطای معرفتشناسی نیز بیشتر در شناخت، تحلیل و استنباط از یافتههای به دست آمده از تحقیق میباشد و درد امروز جامعه تحقیق ایران بیشتر خطاهای معرفتشناسی در شاخههای تحقیق است. فرضا کسی اشرافی به دانش بازار (بازاردانی) ندارد، آنوقت شروع به دادن راهبرد و راهکار میکند که متاسفانه در میان تحصیلکردههای مدرک دار این مساله بسیار شایع است.
بله، درباره راههای سنجش سلامت نامهای تجاری میگفتیم؛ در این باره در صفحه ۴۷ دایرهالمعارف بازاریابی اینگونه میخوانیم:
شرکتها باید اثر بخشی ساخت نام تجاری را نه با معیارهای قدیمی مانند، آگاهی، شناخت و به خاطرآوری، بلکه با مجموعه معیارهای جامعتر شامل: «ارزش ادراک شده توسط مصرفکنندگان»، «رضایت مصرفکننده»، «حفظ و نگهداری مصرفکننده» و «دفاع مصرفکننده از شرکت» اندازهگیری میکند البته بد نیست بدانیم که همواره هر پژوهش وابستگی نزدیک و حیاتی با «خلاقیت» پژوهشگر داشته و عنصر خلاقیت در بررسی اثر نام و نشان تولیدکننده در میان مردم نباید هیچگاه فراموش شود، چراکه گاه لازم است چند روش با یکدیگر ترکیب شده و روش مناسب حال و هوای روز از آن ایجاد شود و گاه نیاز به یک نوآوری بنیادی در پژوهش است که شاید نیاز باشد کلید تازهای برای قفل موجود تراشیده شود.
به هر حال درباره پژوهش و پژوهشگری در علوم انسانی که مدیریت و شاخههای آن زیرمجموعه آن میباشند، همواره باید به خاطر داشته باشیم که نخست «معرفتشناسی» و سپس «روششناسی» اهمیت دارد.
● ساده بود، نه
یکی از راههای عمدهای که یک شرکت میتواند به وسیله آن خود را از رقبایش (همکاران) متمایز کند این است که همواره خدماتی با کیفیت برتر به مصرفکنندگان ارائه کند، به زبان سادهتر:
«راز پیروزی در گرو آن است که انتظارات مصرفکنندگان را نسبت به کیفیت کالاها و خدماتمان برآورده سازیم یا حتی از آن پیشی گیریم».
● خوب است بدانیم که:
انتظارات مشتریان براساس تجربیات گذشتهشان، تبلیغات دهن به دهن و تبلیغاتی که خود انجام میدهید شکل میگیرد. به زبان بهتر، مشتریان بر پایه این مبانی، ارائهکنندگان خدمات را انتخاب میکنند و پس از اینکه خدمات را تحویل گرفتند ارزش آن را از لحاظ ذهنی با خدمات مورد انتظار خود مقایسه میکنند. در صورتی که ذهنیت نسبت به کالاها و خدمات پایینتر از حد انتظار باشد، آنگاه مصرفکنندگان علاقه خود را نسبت به تامینکننده یک خدمت خاص از دست میدهند. حتی اگر ذهنیت نسبت به خدمات و کالاها برابر حد انتظار مصرفکنندگان باشد، در آن صورت هم احتمال مراجعه به ارائهکننده محصولات مشابه در آینده وجود دارد. تنها در صورتی میتوان امیدوار بود که مصرفکنندگان به محصولات ما وفادار میمانند که فایده خدمات و کالاهای تولید شده از حد انتظار مصرفکنندگان بیشتر شود. در این صورت ما صاحب مصرفکنندگان وفادار نسبت به کالاها و خدمات خود و بهویژه «نام و نشان تجاری» مان خواهیم شد.
در این باره یکی از کارهای عاقلانه و یا شاید خلاقانه این است که پی در پی، پیگیر نظرات مصرفکنندگان باشیم (این تحقیقات شاه بیت حرکتهای هدفمند در بازارهاست.) پس ببینید، مردم و مصرفکنندگان چیز چندان ناممکن و دور از دسترسی از شما نمیخواهند، تنها آنها میگویند که کالاها و خدمات تولیدی اگر متناسب نیازها و مورد اعتماد نباشد و یا رگههایی از سودجویی احمقانه در آن یافت شود از شما نمیخریم
نام تجاری چیست؟
شاید بتوان به جرات گفت که بارزترین عمارت حرفهای بازاردانان قابلیت و توانایی آنها در ایجاد، حفظ مراقبت و ارتقای نام تجاری است.
بازاردانان اعتقاد دارند: تعیین نام تجاری هنر و بنیان بازاردانی است.
انجمن بازاردانان نام تجاری را چنین تعریف میکند:
بک نام تجاری یک نام، اصطلاح، علامت، نشان یا طرح یا ترکیبی از اینهاست که برای شناسایی کالاها یا خدمات فروشنده یا گروهی از فروشندگان و متمایز کردن این کالاها و یا خدمات از کالاها یا خدمات رقبا بهکار میرود. بهطور خلاصه نام تجاری سبب شناسایی فروشنده یا سازنده میشود. نام تجاری میتواند یک نام، یک علامت، نشان و یا سمبل دیگری باشد. فروشنده براساس قانون علامت تجاری حق استفاده همیشگی از نام تجاری را در اختیار دارد.
بدینترتیب نامهای تجاری جدای از داراییهایی نظیر مجوز بهرهبرداری، حق طبع و...هستند که از مدت زمان اعتبار خاصی برخوردار هستند. یک نام تجاری تعهد دائمی یک فروشنده را برای ارائه مجموعهای از ویژگیها، مزایا و خدمات خاصی را به خریداران میرساند. بهترین نامهای تجاری حاوی تضمین کیفیتاند. اما یک نام تجاری میتواند سمبل موارد پیچیدهتری هم باشد مانند: ویژگی محصول، مزایای محصول، فرهنگ استفاده از محصول و شخصیت استفادهکننده از محصول.
●ارزش مارکگذاری محصولات
سیاست مارکگذاری محصولات نهفقط برای تولیدکنندگان بلکه برای خردهفروشان و مصرفکنندگان نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است. برای خردهفروشان به این دلیل اهمیت دارد که مشتریان، محصولات مورد نیاز خود را از فروشگاههایی که مارک دلخواه آنها عرضه میکنند، خریداری میکنند. بعضی از خردهفروشان، نام تجاری خاصی را انتخاب میکنند و بدینوسیله وفاداری بیشتر مشتریان خود را بهدست میآورند؛ مانند فروشگاههای زنجیرهای که با استفاده از نام تجاری خود محصولات مصرفی را در نواحی مختلف تهران به فروش میرسانند. با این حال مصرفکنندگان ممکن است بیشترین استفاده را از مارکگذاری محصولات بکنند زیرا با تشخیص محصولات رقیب از طریق علائم تجاری، خرید خود را بهتر انجام میدهند. آنها میتوانند محصولاتی را که رضایتشان را جلب نکرده، خریداری نکنند و به مارکهایی که رضایت آنها را فراهم کرده، وفادار بمانند.
● راهبردهای نامگذاری
شرکتها برای نامگذاری محصولات میتوانند از راهبردهای مختلفی استفاده کنند. این راهبردها عبارتند از: ۱) نامگذاری تولیدکننده ۲) نامگذاری عمدهفروشان و خردهفروشان ۳) شیوههای نامگذاری مختلط و ۴) نامگذاری ژنریک.
● نامگذاری تولیدکننده
در این روش، تولیدکننده از دو شیوه نامگذاری استفاده میکند.
روش اول نامگذاری واحد برای چند محصول است. این روش نامگذاری خانوادگی نیز نامیده میشود. (مانند تولیدات دلپذیر، یکویک و ویتانا)
این شیوه مزایای متعددی دارد. مصرفکنندگانی که از سس سالاد دلپذیر راضیاند، ممکن است به خرید مرباجات دلپذیر نیز گرایش نشان دهند. با استفاده از این شیوه، هزینه کمتری برای تبلیغات صرف میشود، به همین دلیل انتخاب نشان یکسان برای محصولات مرتبط با هم بهطور فزایندهای افزایش یافته است. همچنین نامگذاری واحد سبب میشود تا خردهفروشان بپذیرند که محصولات را عرضه کنند. خردهفروشی که مشاهده میکند مصرفکنندگان از رب گوجهفرنگی چینچین راضیاند، عرضه سس گوجهفرنگی چینچین را نیز راحتتر میپذیرد.
با این حال این شیوه معایبی نیز دارد. عملکرد ضعیف یک محصول ممکن است بر روی اقلام دیگر خط تولید که دارای همین نام و نشان هستند اثر منفی داشته باشد. مثلا اگر ثابت شود که در تولیدات دلپذیر مواد افزودنی و نگهدارنده بیماریزا وجود دارد، سبب از بینرفتن تصویر کلی دلپذیر میشود و همه تولیدات دلپذیر زیر سوال میرود.
روش دیگر انتخاب نام اینگونه است که برای هر محصول نام و نشان مجزایی انتخاب میشود. این راهبرد وقتی مفید است که هر نام در بخشی از بازار عرضه شود. مانند گروه صنعتی بهشهر که مارکهایی مانند نسیم و پونه برای خمیردندان و نامهای مختلفی برای شویندهها، شامپو و اقلام دیگر انتخاب کرده است. در اینگونه نامگذاری نسبت به روش نامگذاری واحد هزینههای بالاتری پرداخت میشود زیرا شرکت باید برای مصرفکنندگان و خردهفروشان هر مارک محصول جدید، تبلیغات جداگانهای انجام دهد. مزیت این شیوه آن است که هر نام محصول، ویژه یک بخش از بازار است و ریسک عدم موفقیت یک محصول بر روی محصولات دیگر را از بین میبرد.
نامگذاری خصوصی برای متقاضیان خردهفروش یا عمدهفروش محصولات
در این روش، شرکتها محصولات تولیدشده را با مارک مورد درخواست عمدهفروش یا خردهفروش عرضه میکنند.
برای مثال در فروشگاههای تعاونی و سپه بسیاری از اقلام را با نام و مارک موردنظر آنها تهیه و عرضه میکنند.
تولیدکنندگان زمانی از این شیوه مارکگذاری استفاده میکنند که خردهفروشان دارای شعبههای زیادی بوده و به نیکی شهره باشند.
خوبی استفاده از این شیوه برای تولیدکننده آن است که هزینههای رایج تبلیغ به خردهفروش یا عمدهفروش منتقل میشود.
ناگفته نماند که اینکار مستلزم خطرپذیری است.
چون فروش تولیدکننده به شکل زیادی به فعالیتهای خردهفروش یا عمدهفروش وابسته میشود.
● نامگذاری مختلط
راهبرد نامگذاری مختلط روشی است که بین دو روشی که پیشتر بیان شد. برخی از تولیدکنندگان محصولات خود را با مارک و نام خود نامگذاری کرده و برخی دیگر را با نام و مارک خردهفروش یا عمدهفروش مارکگذاری میکنند.
این روش نامگذاری محصولات بستگی به قوتها و ضعفهای درون سازمانی و فرصتها و ضعفهای برون سازمانی دارد.
● نامگذاری ژنریک (بدون مارک)
در این شیوه، تولیدات بدون مارک خاصی و تنها با ذکر مشخصات محصول مانند قارچ، لوبیا، نخودفرنگی، کفش و مانند این به بازار عرضه میشود. به زبان سادهتر روی بستهبندی محصول شرح محتویات آن نوشته میشود و محصول مورد نظر فاقد هرگونه مارک یا علامتی است.
مزیت این روش آن است که میتوان قیمتها را با تخفیف چشمگیری عرضه کرد. در سالهای گذشته در ایران از این شیوه مارکگذاری برای عرضه داروها استفاده شده است.
● نام تجاری مناسب
هنگام انتخاب نام تجاری مناسب که کار دشواری است، چند معیار باید در نظر گرفته شود:
الف) نام تجاری باید مزایای محصول را توصیف کند؛ مانند تیغ تیز و دستمال لطیف که صفات برجسته این محصولات را توصیف میکند.
ب) مارک محصولات باید گیرا، گویا و رسا باشد و در خاطرهها بماند، مانند پودر برف، صابون عروس، اتومبیل سمند که برف سفیدی را، عروس پاکی را و سمند حرکت و سرعت را تداعی میکنند. معمولا هنگام انتخاب یک نام خاطرهانگیز توسط یکی از رقبا ما نیز درصدد نام مشابهی برمیآییم.
پ) مارک محصول باید مناسب با فعالیت شرکت با تصویر ذهنیای از محصول باشد. مزه، زمزم، بهنوش و شادنوش بیانکننده گوارابودن و سلامت محصولات غذایی است.
ت) سهولت تلفظ: تمام طبقات مختلف مصرفکنندگان احتمالی باید بتوانند به سهولت و بدون اشکال آن را بهدرستی تلفظ نمایند. بهطوری که پس از مدتی جزو زبان مادی و روزمره ایشان گردد.
س) یاد ماندن: نام کالا باید طوری باشد که مردم بهراحتی آن را به خاطر سپرده و در موقع لزوم فراموش نکنند زیرا اگر در موقع خرید، نام کالا فراموش شده باشد، بسیاری از مردم به علت شرم از خرید صرفنظر میکنند و راضی نمیشوند مدتی وقت فروشنده را بگیرند تا با دادن علائمی نام آن را بهیاد آورند.
ش) سهولت تبلیغ: یکی از عوامل موثر در انتخاب نام، سهولت استعمال آن در تبلیغات است، هم از نظر شفاهی هم از نظر کتبی.
● هر تفاوتی، تمایز نیست.
مایکل پورتر، شاید مشهورترین پروفسور مدرسه بازرگانی هاروارد در طول تاریخ این مدرسه است. او در طول سالها، صحبتهای زیادی درباره تمایز داشته است. او در آخرین مجموعه نوشتارهایش که با نام «درباره رقابت» منتشر شده، تکلیف کیفیت و شور و شوق برای خدمت به مشتریان و بهویژه مصرفکنندگان نهایی را تعیین کرده است.
او یکی از چیزهایی که در این باره گفته است، مفهومی است با نام «اثربخشی عملیاتی شرکت» که به زبان ساده، مفهوم اثربخشی عملیاتی این است که شما کارها و عملیاتی که رقبایتان انجام میدهند را بهتر از آنها انجام دهید.
این مفهوم بسیار ساده و بسیار اجرایی است (بهشرطی که مدیریت اثربخش باشد.) و این نوع اثربخشی میتواند یک منبع و منشأ مزیت رقابتی باشد چراکه بدین وسیله مصرفکنندگان کالاها و خدمات شما با تفاوتهای آشکاری در میان کالاها و خدمات شما و مدیریت شما آشنا میشوند که نتیجه آن وفاداری به آن کالاها و خدمات است.
در این باره «پورتر» مشاهده میکند که مدیران هرچه بیشتر خود را با هم مقایسه کنند، بیشتر شبیه به هم میشوند.
پس در نتیجه او پیشنهاد میکند بهجای اینکه شبیه هم شوید، موقعیت خود را بهگونهای انتخاب کنید تا از رقبایتان متمایز شوید و این کار به معنی پیداکردن یک نقطه تمایز منحصربهفرد و هدفمند در صنعت است. راستی تا فراموش نکردهام، بگویم که این نوشتار در کتاب مطرحی با نام «تمایز با نابودی» به شکل مفصلی توضیح داده شده است. (تمایز یا نابودی ـ ص ۷۰)
در این باره میتوان اینگونه ادامه داد که مدیران شرکتهای اثربخش در بازار امروز، چه ایرانی، چه اروپایی و چه چینی، نقطه تمایز خود را به زیبایی پیدا کرده و با کوشش هرچه تمامتر سعی در بهبود آن ویژگی در بازار میکنند که نتیجه این مدیریت اثربخش نیز در پایان سال در ترازنامه و صورت سود و زیان و از همه مهمتر رضایت مصرفکنندگان آنان هویداست. به زبان سادهتر میتوانم اینگونه بگویم که جنگ اقتصادی بازارهای گوناگون بر سر تمایز است و بس.
در شرایط اشباع بازارها، نوآوری میتواند تنها راه رشد کسب و کار باشد.
نوآوری میتواند از طریق خلق کالا یا خدمت جدید و تحریک هیجانها و علائق مصرفکنندگان، تقاضای آنان را افزایش داده و به این ترتیب حجم فروش و ارزش کسب و کار را ارتقا دهد.
برندهای قدرتمند به نوآوری در سازمانها هدف میبخشند.
در عصر ما نوآوری به منزله عامل اصلی و کلیدی موفقیت کسب و کارها است و شعار مدیران موفق امروزی؛ «نوآوری یا نابودی» است. اندرز بسیاری از استادان عرصه مدیریت این است که «روح و جان کارآفرینی، نوآوری و خلاقیت است». اگر ایجاد نوآوری در کسب و کار خود را صرفا عامل سودآوری در نظر بگیریم، خطای بزرگی مرتکب شدهایم.
شرکت Apple – بهترین نمونه از شرکتی نوآور- از برند قدرتمندی برخوردار است که به خوبی توسط کارکنان و مشتریان درک شده و دارای هدف روشنی است. هدف Apple این است؛ «توسعه فناوریهایی که امکان برخورداری از مزیتها و امکانات تصویری، ویدئویی و موسیقی را برای افراد فراهم میآورد». برخورداری از این هدف روشن، نام Apple را با تعالی در عرصه طراحی و نوآوری فناورانه مترادف کرده است. به این ترتیب نام Apple به برند معروف و محبوب کارکنان و مشتریان خود، تبدیل شده است.
برخورداری از این ویژگی برای شرکت مزیتی منحصر به فرد است. کارکنانی که در زمینه تولید محصولات جدید فعالیت میکنند، دلیل محبوبیت Apple را در نزد مشتریان خود به درستی درک میکنند. آنها انتظارات مصرفکنندگان را دانسته و ویژگیهایی را که میتواند محصول را برای آنها جذاب و شگفت آور کند، تشخیص میدهند. قدرت این برند گرایش و جهت گیریهای خاصی را نسبت به بازار ارائه کرده و فعالیتهای نوآورانه آن را هدفمند میکند.
نگرش از برون به درون سازمان
در سال 2005 , همزمان با ورود iPod , سونی دریافت به جهت تمرکز فوقالعاده بر تغییر قالب Walkman خود و تلاش برای یافتن شکل مناسب دستگاههای سبک و قابل استفاده پخش موسیقی برای جوانان و سایر اقشار جامعه از Apple عقب مانده است. اقدام سونی در آن زمان، درست و غیرقابل سرزنش به شمار میآمد.
با این حال، سونی با وجود تمام ابزارهای تحقیقات مشتری و تمامی روشهای پیچیده بازاریابی و قابلیتهای تجزیه و تحلیل دادهها از مشتریان نتوانسته بود فرصت فوقالعادهای را که در ارائه یک محصول با طراحی زیبا، ساده و سبک، که به سادگی در همه جا قابل استفاده باشد شناسایی کند و این تنها نقطه ضعف شرکت سونی بود. در حالی که Apple با شناسایی این فرصت توانست iPod را به بازار معرفی کند و به این ترتیب نه تنها با استقبال چشمگیرجامعه مواجه شد، بلکه خوشی حاصل از دستیابی به محصولی جدید و کاملا متفاوت از گذشته را به مردم هدیه دهد. دستگاه Apple از قابلیتهای فناورانه متفاوتی برخوردار بود اما مباحث فناورانه در حاشیه قرار داشت و مهمترین مسئله، شناسایی فرصت معرفی محصول متمایز از بازار توسط این شرکت بود.
مدریریت برند و برندسازی
برخی از محققین حوزه برند، برندسازی را در ایجاد ارزش برند خلاصه کردهاند. وین جاموری در این خصوص اظهار میکند وقتی در مورد برندسازی سخن میگوییم در حقیقت منظورمان، فرایند ایجاد ارزش برند است. از دهه گذشته تاکنون شاهد یک روند رو به رشد برندسازی شرکتی نسبت به برندسازی محصولی بودیم. هدف برندسازی شرکتی ایجاد وضعیتی مطلوب برای نام و نشان سازمان از طریق ذینفعان مختلف خود است. ناکس و بیکرتون برای برندسازی شرکتی همان تعریف سنتی برندسازی محصول را قائل هستند به این صورت که هدف هر دو آنها ایجاد تمایز و ترفیع نسبت به سایر برندهای موجود است. البته این نویسندگان اعتقاد دارند برندسازی شرکتی بسیار پیچیدهتر است چراکه نیازمند مدیریت مناسب تعاملات کلیه ذینفعانی است که به لحاظ ویژگی با یکدیگر متفاوت هستند. آکر نیز اعتقاد دارد یک برند شرکتی (برند سازمانی) میتواند نیرویی اهرمی، همافزایی و شفافیت ایجاد کند. علیالخصوص زمانی که محیط پیچیده و مغشوش است.
در بخش خصوصی اهمیت برندسازی به قدری است که جزئی اساسی از راهبرد در سطح کلی سازمان را تشکیل میدهد. این موضوع باعث شده راهبرد برند در راهبرد کلان سازمان از جایگاه ویژهای برخوردار باشد.
مدیریت برند
طبق نظر آلن میشل، مدیریت برند، باورها و ارتباطات شفاف، هدفمند و پایداری است که شرکتها بر اساس آنها برای مشتریان هدف خود ارزش آفرینی میکنند و به نوعی برند خود را مدیریت میکنند.
وی مدیریت برند را جزء لاینفک برندسازی معرفی کرده و اعتقاد دارد هرگز برندی صرف انجام مجموعه فعالیتی تحت عنوان «ایجاد برند»، ساخته نمیشود به دلیل آنکه برای شکلگیری یک برند عوامل متعددی دخیل هستند.
کاپفرر مدیریت برند را در داشتن راهبرد برای برند خلاصه میکند. برای مدیریت کردن یک برند، داشتن راهبرد یک ضرورت محسوب میشود. راهبرد برند، عنصری ضروری و نیروی محرکهای تعیین کننده برای برنامههای بازاریابی شرکتها محسوب میشوند. تثبیت موقعیت یک برند نسبت به رقبا و هدف قرار دادن مصرفکنندگان خاص، قیمتگذاری منطقی، ارتباطات با شرکا و هرگونه سیاستی که برای حمایت از برند صورت میپذیرد از جمله عواملی است که در این خصوص از اهمیت بالایی برخوردار است.
میشل تصریح میکند که مدیریت برند میتواند بسیاری از شرکتها را از دام «خودشیفتگی برند» که ممکن است برخی را گرفتار خود کند، رها سازد چرا که شرکتها باید دائماً برای ارتقاء برند خود تلاش و کوشش کنند.
برنامه ریزی و تدوین استراتژی برند (Planning & Brand Strategy)
برنامه ریزی و تدوین استراتژی برند (Planning & Brand Strategy)
خدمات مدیریت و مهندسی برند، گروه برندینگ جهان فکر افزار ( علی خویه)
زیر نظر علی خویه
ریاست انجمن برند ایران
مدرس دانشگاه
مولف و مترجم 11 عنوان کتاب تخصصی مرجع و کاربردی
دارای بیش از 15 سال تجربه اجرایی
اولین مترجم و مولف کتاب سبک های برندسازی در ایران
تحلیل نام و نشان های تجاری brand analyze عوامل فیزیولوژیکی و پزشکی برند دی ان ای(DNA) برند
|
|
طراحی و تدوین برنامه استراتژیک برند (Brand Strategic Planning) |
|
طراحی و تدوین برنامه بازاریابی (Marketing Planning) |
|
طراحی و تدوین کمپین ارتباطات یکپارچه بازاریابی و برند (IMBC Campaign Planning) |
|
برنامه ریزی رسانه ای و کانالهای ارتباطی (MC Channels & Media Planning) |
|
طراحی و تدوین هویت یکپارچه سازمانی وبرند (BIG & CIG Development) |
|
تعیین سبک برند ( brand style) در کلیه برنامه های تبلیغاتی و بازاریابی |
|
اجرای تکنیک های مهندسی در برندسازی ( مهندسی ارزش، مهندسی معکوس، شش سیگما و ...) |
|
مدیریت خلاقیت و ایده پردازی (Creativity Management)
ساخت و سازه عوامل و فاکتورهای برند رفتار مشتریان برند و مهندسی ذهن مشتریان نام و نشان تجاری |
|
استفاده از مدیریت خلاقیت تکنیک (TCM) در تولید ایده |
|
ایده پردازی و جهش خلاق در چهار حوزه استراتژیک، فوکوس گروپ، کلامی (Verbal) و تصویری (Visual) |
|
مهندسی ارزش برند مهندسی معکوس برند کایزن و بهبود مستمر برند مهندسی هوش مصنوعی برند |
|
برنامه ریزی و راهبری جلسات خلاقیت تیمی (TCM / TCL) |
|
ارزیابی و غربال گری ایده های برتر با تکنیک های مختلف و مرتبط تولید ایده با بهره گیری از تکنیکهای موثر خلاقیت در حوزه بازاریابی مانند طوفان ذهنی (Brainstorming)، دلفی (Delphi)، تریز (TRIZ)، اسکمپر (SCAMPER)، شکوفه نیلوفرآبی (MY)،TKJ ، شش کلاه تفکر (6 Hats)، گلوله برفی (Snow Ball) و ... |
|
مدیریت هنری (Art Direction) و کپی رایت الگوبرداری |
|
مدیریت و برنامه ریزی رسانه ای (media Planning)
اهداف رسانه · ضرورت و اهمیت رسانه · وظایف رسانه · منشور مدیریت رسانه · رسانه یابی و مدیریت رسانه یابی
|
|